تنها

مــــــــــــــــات شدم از رفتنت ! هیچ میز ِ شطرنجی هم درمیان نبود این وسط فقط یک دل بود که دیگر نیست!
نوشته شده در سه شنبه 10 تير 1393برچسب:,ساعت 12:1 توسط عاطفه| |

باید بازیگر شوم ، آرامش را بازی کنم … باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم … باز باید مواظب اشک هایم باشم … باز همان تظاهرهمیشگی : ”خوبم...
نوشته شده در سه شنبه 10 تير 1393برچسب:,ساعت 11:51 توسط عاطفه| |

عجبــــ وفـــايـــي دآرد اين دلتنگــــي...! تنهـــــاش که ميـــذآريـــي ميــري تو جمـــع و کلّي ميگـــي و ميخنــــدي... بعد کـــه از همه جـــدآ شدي از کـُنـــج تآريکـــي ميآد بيرون مي ايستـــه بغـــل دستــتــــ ... دســتـــ گرمشـــو ميذاره رو شونتــــ بر ميگـــرده در گوشــتـــ ميگـــه: خـــوبــي رفيـــق؟؟! !بـــآزم خودمـــم و خـــودتــــ ....
نوشته شده در سه شنبه 3 تير 1393برچسب:,ساعت 15:8 توسط عاطفه| |

برای من از دل شــکسته نگو.... که دلــﮯ دارم شــکسته تر از سکوتـــ.... شــکسته از درد.... شــکسته از زخــم... شــکسته از عشــق...
نوشته شده در سه شنبه 3 تير 1393برچسب:,ساعت 15:6 توسط عاطفه| |

مَـטּ زیــرِ چــتـ ر خوב هـَωـتـــז ... تـُو زیــر چــ تـر خوב ... و بـآرانـﮯ کِــﮧ هــﮯ هَـבر میــرَوَב !!
نوشته شده در سه شنبه 3 تير 1393برچسب:,ساعت 15:1 توسط عاطفه| |

ااین روزا احساس میکنم بیشتر شبیه سکوتم... با کوچکترین حرفی میشکنم...
نوشته شده در سه شنبه 3 تير 1393برچسب:,ساعت 14:55 توسط عاطفه| |


Power By: LoxBlog.Com